سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  دفترچه
هر کس غفلت کرد، نادان ماند . [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
72624
بازدیدهای امروز وبلاگ
23
بازدیدهای دیروز وبلاگ
21
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
دفترچه
لوگوی وبلاگ
دفترچه
بایگانی
زمستان 1383
پاییز 1383
اوقات شرعی
لینک دوستان

بهار و پریا
همه چیز در یکی

لوگوی دوستان










اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن مادر چهارشنبه 83 دی 23  ساعت 8:11 صبح

سلام بچه ها

 این مطلب رو بخونید خالی از لطف نیست:


شبی پسر کوچکمان یک برگ کاغذ به مادرش داد . همسرم که در حال اشپزی بود دستهایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند . او با خط بچگانه نوشته بود :

صورتحساب

کوتاه کردن چمن باغچه 5 دلار

مرتب کردن اتاق خوابم 1 دلار

مراقبت از برادر کوچکم 3 دلار

بیرون بردن سطل زباله 2 دلار

نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم 6 دلار

جمع بدهی شما به من : 17 دلار

همسرم را دیدم که به چشمان منتظر پسرمان نگاهی کرد چند لحظه خاطراتش را مرور کرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب او این عبارات را نوشت:

بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی " هیچ .

بابت تمام شبهایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم " هیچ .

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تاتو بزرگ شوی " هیچ .

بابت غذا نظافت تو و اسباب بازی هایت " هیچ .

.و اگر تمام این ها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است .

وقتی پسرمان آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد گفت : مامان .....دوستت دارم .

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلا به طور کامل پرداخت شده !


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن کادو دوشنبه 83 دی 21  ساعت 3:44 عصر

سلام
این چند روزه حسابی سرم شلوغ بود که بعدا می نویسم

دیروز تولد یکی از دخترای کلاس بود ( بد جنس نگفته بود واسش کادو نگیریم)

ما هم قرار گذاشتیم امروز همه کادو هامون رو بیاریم.

همه هم کادو آورده بودن امروز.

من چون یه کارت تبریک هم واسش درست کردم(چند تا عکس که ازش داشتم رو سریع با فتوشاپ یه کارت قشنگ درست کردم)  و بعد پرینتش هم طول کشید منم مجبور شدم یه نیم ساعتی دیر برم سر کلاس.

رفتم تو کلاس دیدم استاد نیست .

پرسیدم گفتن که رفته به تلفنش جواب بده.

اومد دیدیم خیلی عصبانیه و اصلا جلوی چشماش رو خون گرفته بود.

شانس آوردم که منو بیرون ننداخت.

نمی دونم چی شده بود که اونقد عصبانی شده بود.

ولی بخاطر خانم "و" که قرار بود کادوهامون رو بهش بدیم بعد از نیم ساعت حالش بهتر شد و بگو بخند.

بچه ها هم دستشون درد نکنه همه کادو های خیلی قشنگی آورده بودن.

و همه هم می دونن:

ارزش کادو مادی نیست بلکه معنویه


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن آدم که خربزه می‏خوره ...... شنبه 83 دی 19  ساعت 9:1 صبح

سلام بچه ها

من پریروز رفتم خونه عمه ام اینا که مثلا کامپیوترشون رو درست کنم (آخه منو چی به این کارا)

آقا رفتم و کیس رو باز کردم و دی وی دی رام رو که مشکل داشت در آوردم و باز کردم و گذاشتم سر جاش و سیستم رو روشن کردم .
فکر می کنید چی شد؟
هیچی فقط برد هارد سوخت.

حالا هم مجبورم خودم ببرم تعمیرش کنن.

تا من باشم دیگه توی سخت افزار دخالت نکنم.

آدم که خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن دوست خوب سه شنبه 83 دی 15  ساعت 8:54 صبح

سلام

جاتون خالی بود دیروز بچه ها

حسابی قیمه خانم م خوشمزه بود. استاد که حال کرده بود از مزه قیمه (ولی قیمه های مامان منو که نخورده ) سیر نمی شد.

و قراره بچه های دیگه هم هر کدوم یه چیزی بیارن سر کلاس (ما سر کلاس هر کاری می کنیم جز درس خوندن)
بیچاره ما پسرای کلاس که مجبوریم بچه ها رو ببریم بیرون غذا بدیم!!!

دیشب یکی از دوستای خیلی صمیمی و خوبم اومده بود خونه ما( همیشه وقتی کارش می افته میاد!!)
ولی خداییش خیلی دوستش دارم من این پسرو . 9 ساله با هم دوستیم خیلی هم همدیگه رو دوست داریم و کلی خاطره با هم داریم .

آقا اومد و کلی حرف زدیم و آخر گفت یه چیزی واسم ترجمه کن.
من:  چی؟
و : بیوگرافی خودم که استاد زبانمون تو دانشکده خواسته.
من : ببین من اونقد زبانم خوب نیست ها!!!(اینو گفتم اگه یه وقت این بیوگرافیه بد شد استادش ایراد گرفت یه پلی پشت سرم باشه)
و: اشکال نداره از مال من که بهتره
من:  خوب نوشتی همه چیزو
و:  آره.

آقا خوندم و خندیدم اونقد خندیدم که حسابی اشکم در اومده بود.
همه چیزش رو نوشته بود اونم چه چیزایی .
این نوشته اش بیشتر به خاطره شبیه بود تا بیوگرافی .

اینم بگم که ما دوتا همیشه شاگرد اول و دوم بودیم تو راهنمایی و دبیرستان و بر عکس بقیه که می خان سر به تن رقیب نباشه ما می مردیم واسه هم و همیشه تو درس ها به هم کمک می کردیم.
البته تقریبا کل کلاسمون اینجوری بود و همه با هم رفیق بودیم .

چه خاطراتی از اون روزا دارم یادش بخیر.

______________________________________

یکی از خواننده های وبلاگ خواسته بود که من  خودم رو بیشتر معرفی کنم

باید بگم که این غیر ممکنه چون اگه می خواستم هویتم رو همه بدونن که از همون اول می نوشتم و این که اینجوری من خیلی راحت ترم و می تونم خیلی بیشتر و بدون دردسر تر بنویسم
و یه چیز دیگه اینکه چون تمام دوستان و فامیل ها و آشناها همه  اینترنت بازن و دنبال اینکه حال منو بگیرن!!!!!!

ولی چشم من مشخصات باطنی خودم رو یه روز می نویسم.

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن قیمه یکشنبه 83 دی 13  ساعت 4:9 عصر

 سلام بچه ها

اول از همه سال نوی میلادی رو (یک کم دیر) به همه دوستای مسیحی و عیر مسیحی تبریک می گم.

امروز یکی از خانم های کلاس قول داده که فردا ما رو ناهار مهمون کنه اونم قیمه دست پخت خودش  و ما هم سخت منتظریم.

دلیل اینکه بعضی روزا نمی نویسم فقط و فقط اینه که موضوع قابل گفتنی نیست وگرنه می نوشتم.

 

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن کفش ندارم جمعه 83 دی 11  ساعت 9:6 صبح

سلام

چند روز پیش اینو جایی خوندم گفتم شما هم بخونید:

ناراحت بودم که کفش ندارم یکی رو دیدم پا نداشت


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن کتلت سه شنبه 83 دی 8  ساعت 8:33 صبح

سلام بچه ها

دیروز گفته بودم که از این به بعد دیر بریم سر کلاس راه نمیده همه به موقع اومدیم!(چقد حساب می بریم) ولی اینبار خود استاد 6 دقیقه دیر کرد و ما هم وقتی می خواست بیاد سر کلاس راهش ندادیم ولی بعدا دلمون به حالش سوخت گفتیم بیا تو (آخرین بارت باشه!!!!)

راستی دیروز یکی از دخترای کلاس کتلت درست کرده بود و آورده بود سر کلاس. البته استاد بهش گفته بود که بیار ببینیم اینقد می گی کتلتام خوشمزه است چجوریه و از این حرفا اونم واسه اینکه کم نیاره اینکارو کرد .

ولی خدا وکیلی کتلت خیلی خوشمزه ای بود دستش درد نکنه .

تا بعد خداحافظ


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن im sorry im late دوشنبه 83 دی 7  ساعت 8:38 صبح

سلام بچه ها
ما هر روز مجبوریم توی کلاس یه داستان بگیم و بعدش نتیجه گیری اخلاقی کنیم .
ولی منم که همیشه دنبال فرصتم نتیجه غیر اخلاقی می گیرم ازش و می گم ولی استاد ناراحت نمیشه چون بچه ها هم سریع نقطه مقابل یعنی نتیجه اخلاقیش رو می گیرن.

دیروز استاد اعصابش واقعا از دست ما خرد شده بود چون همیشه همه دیر میان و کلاس همیشه با یک ربع تاخیر شروع میشه
دو هفته پیش گفت هر کی میاد یه im sorry im late بگه و بره بشینه سر جاش من که اینجا ماست نیستم
که اونم بچه ها به شوخی گرفتن و حسابی مایه خنده بود همه بازم دیر میومدن و با نیش باز می گفتن : i"m very soory i am very late
که بازم استاد تا دیروز تحمل کرد دیگه از امروز هر کی 5 دقیقه هم حتی دیر بیاد دیگه سر کلاس نمیاد .

ببینیم و تعریف کنیم.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن فارسی یا انگلیسی شنبه 83 دی 5  ساعت 2:46 عصر

سلام بچه ها

ببخشید که دیروز ننوشتم آخه کلی مهمون داشتیم که اومده بودن عیادت بابا بزرگ.

امروز من قرار بود یکی از درس ها رو حفظ کنم و سر کلاس بگم و همچنین یه داستان پر محتوا رو سر کلاس واسه بچه ها تعریف کنم که این کارم کردم.
چه کیفی می ده آدم سر کلاس واسه بقیه داستان تعریف کنه اونم به زبان شیرین انگلیسی من که خیلی حال کردم.

امروز سر بریک هم داشتیم با بچه ها فارسی حرف می زدیم که استاد اومد و گفت واسه چی فارسی حرف می زنید چرا به انگلیسی نمی گید خوب ما هم مثل همیشه بهانه آوردیم
و استاد هم تا اینو فهمید گفت هر چی که واسه هم تعریف کردید بگید رو وایت برد بنویسم ما هم گفتیم و بعد مجبورمون کرد ترجمه کنیم و ما هم خیلی سریع ترجمه می کردیم .
بعد بهمون گفت خوب وقتی می تونید همه رو به انگلیسی بگید چرا فارسی؟

ما هم هیچ جوابی نداشتیم غیر از اینکه فارسی خیلی شیرین تره.

از دوستای گلم که هر روز میان و با نظرای خوبشون منو خوشحال می کنن واقعا ممنون

I love you all


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن بهبود تدریجی بابابزرگ پنج شنبه 83 دی 3  ساعت 9:0 صبح

سلام بچه ها
خوبید همه ؟

حال بابا بزرگ الان خیلی بهتره

از همتون ممنونم

از این به بعد مثل همیشه هر روز آپ میشه


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اسم بد گذاشتن روی همدیگه
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ