سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  دفترچه
لغزش دوستت را برای هنگام یورش دشمنت، تحمّل کن . [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
71394
بازدیدهای امروز وبلاگ
6
بازدیدهای دیروز وبلاگ
9
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
دفترچه
لوگوی وبلاگ
دفترچه
بایگانی
زمستان 1383
پاییز 1383
اوقات شرعی
لینک دوستان

بهار و پریا
همه چیز در یکی

لوگوی دوستان










اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   خاطره نویس  

عنوان متن مادر چهارشنبه 83 دی 23  ساعت 8:11 صبح

سلام بچه ها

 این مطلب رو بخونید خالی از لطف نیست:


شبی پسر کوچکمان یک برگ کاغذ به مادرش داد . همسرم که در حال اشپزی بود دستهایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند . او با خط بچگانه نوشته بود :

صورتحساب

کوتاه کردن چمن باغچه 5 دلار

مرتب کردن اتاق خوابم 1 دلار

مراقبت از برادر کوچکم 3 دلار

بیرون بردن سطل زباله 2 دلار

نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم 6 دلار

جمع بدهی شما به من : 17 دلار

همسرم را دیدم که به چشمان منتظر پسرمان نگاهی کرد چند لحظه خاطراتش را مرور کرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب او این عبارات را نوشت:

بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی " هیچ .

بابت تمام شبهایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم " هیچ .

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تاتو بزرگ شوی " هیچ .

بابت غذا نظافت تو و اسباب بازی هایت " هیچ .

.و اگر تمام این ها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است .

وقتی پسرمان آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد گفت : مامان .....دوستت دارم .

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلا به طور کامل پرداخت شده !


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اسم بد گذاشتن روی همدیگه
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ